سفارش تبلیغ
صبا ویژن

_بوی خوب غذا

_لپ تاپ روی کانتر آشپزخونه

_موزیک مورد علاقه

_زندگی ای که میدونی میخای چیکارش کنی

_ بچه ایکه پشتت خوابیده 

_اون یکی بچت که مهدکودکه

 

ببین با همین چند تا چیزی که اون بالا گفتم ، حس میکنم توی بهشت هستم، بدجوری از خودم راضیم. از اول مهرماه که دختری مرتب میره مهدکودک اصلا دریچه ی جدیدی از بزرگسالی برم باز شده، و حس میکنم کیفیت زندگیم چندتا لول بالا رفته، بعد ازون تابستون سختی که پشت سرگذاشتم حالا مستحق این آرامش و نظم هستم :-) زنده باد نظم! راستی خوشحالم که از زندگی چیز زیادی نمیخام، واقعا با همین چیزای ساده شاد میشم و لبخند رضایت روی صورتم میاد. راستی یه کار جدیدی که این روزا فرصتش رو پیدا میکنم، سریال دیدنه، normal people  رو دیدم و تاثیرگذار بود. نمیخام و نمیتونم نقد سریال راه بندازم فقط بابت یادآوری گفتم. نوشتن بهم حس خوبی میده مخصوصا تپ تپ تپ صدای کلیدای کیبورد و اینکه جای حروف رو تقریبا حفظ هستم حس خوبی میده، شاید بخوام این شیرینی رو بیشتر برای خودم تکرار کنم. فعلا برم به داد برنج برسم ، آبکش!


+تاریخ یکشنبه 103/7/8ساعت 12:15 عصر نویسنده ره گذر | نظر